سفارش تبلیغ
صبا ویژن


 

 

  با سقوط دست های ما در تنم چیزی فروریخت

هجرتت اوج صدام رو از فراز شاخه آویخت
ای زلال سبز جاری جای خوب غسل تمعید

بی تو باید مردوپرمرد زیر خاک باغچه پوسید
فصلی که من با توما شد فصل سبز خواهش برگ

فصلی که ما بی تو من شد
فصل خاکستری مرگ تو بگو جز تو کدوم رود

نا جی لب تشنگی بود جز تو آغوش کدوم باد
سایه گاه خستگی بود بی تو باید~بی تو باید

تا نفس دارم ببارم من برای گریه کردن
شونه هاتو کم میارم چشم تو با هق هق من

با شکستن آشنا نیست این شکستن آشنا نیست
این شکستن بی صدا بود هر صدایی که صدا نیست

ای رفیق نا خوشی ها این خوشی باید بمیره
جز تو همراهی ندار تا شب از من پس بگیره

با تو بدرود ای مسافر هجرت تو بی خطرباد
پر تپش باشه دلی که خون به رگهای تنم داد



ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ