میخوام بگم قصه شیرین و فرهادُ،من
که چجوری شدن عاشق و دلدار هم
همه فکر میکنیم عاشقیم ، ای وای من
ولی کور خوندیم دنیای من
روزی روزگاری فرهاد من
عاشق شیرین شد ای وای من
دست بر قضا ، شیرین من
جایی اسیر شد ، ای وای من
از عشق بی خبر ، شیرین من
وای ، وای ، وای فرهاد من
وای ، وای ، وای شیرین من
شیرین تو دست پادشاه
فرهاد ، اسیر یک نگاه
حالا دیگه فرهاد واسه شیرین من
راهی نداره جز ، کندن کوه غم
حالا دیگه تیشه شد همراه من
آخه شیرین میخواد فرهادِ من
روزی روزگاری، از کوه غم
پیر مخوفی رفت، پیش فرهاد من
پیر مخوف گفت به فرهاد من
شیرین تو مرده
ای وای من…
از حسادتش بود اون پیرزن
وای ، وای ، وای فرهاد من
وای ، وای ، وای شیرین من
حالا دیگه تیشه ی راه قلب
شده دیگه قاتل فرهاد من
عناوین یادداشتهای وبلاگ
آمار وبلاگ
بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 4
کل بازدید : 124548
کل یاداشته ها : 65
بازدید دیروز : 4
کل بازدید : 124548
کل یاداشته ها : 65
عاشق آسمونی
BABI 1992
یادداشتها و برداشتها
.: شهر عشق :.
ناز آهو
پنجره چهارمی ها
انجمن علوم مهندسی پلیمر و شیمی ایران
آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام
دوزخیان زمین
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
کشکول
عاشق ورزشم ورزشی مینویسم
باران
صدفی برای مروارید
عشق اول عشق آخر
بازی دل
در تمنای وصال
دنیای واقعی
کسب درآمد از اینترنت
قلم من توتم من است . . .
نـو ر و ز
هستم
سوز و گداز
وفا
عاشق تنها
توپ
یا ضامن آهو
kaveh
موسیقی